بدان كه در دل انسان چشمي است كه گاهي از آن به نام عقل و گاهي روح و گاهي نفس انساني ياد مي كنند كه در اينجا ما به تبعيت از جمهور فلاسفه آن را اصطلاحاً عقل مي ناميم و مي گوييم عقل به سبب والايي مرتبه سزاوارتر است كه نور ناميده شود تا آن نور محسوس. عقل، غير خود و صفات خود را درمي يابد. دانايي خود و دانايي خود به دانايي خود و دانايي خود به دانايي دانايي خود را تا بي نهايت ادراك مي كند
مشکاه الانوار غزالی
بر من بتاب و سردي من را بهار كن
من كهنه ام وجود مرا نو نوار كن
اي نوح من نجات من از سيل رنج و درد
من را ميان كشتي امنت سوار كن
داوود وش طلوع كن و با فلاخنت
جالوت غصه هاي مرا سنگسار كن
موساي من به پيش بيا با عصاي خود
اين رنج نيلگون مرا راهوار كن
داناي من حكيم و سليمان من بيا
پنهان منم تو گنج مرا آشكار كن
شعر از دكتر ويدا احمدي با نام قلمي
دانا كامران