Dr Vida Ahmadi With Pen Name Dana Kamran

Alchemical Literature
Dr Vida Ahmadi With Pen Name Dana Kamran

psychoanalyst and symbologist of Literary
and Artistic works and professor of Azad University of Mashhad _ Iran

طبقه بندی موضوعی

 

نویسنده:دکتر ویدا احمدی (دانا کامران)

هرگاه از گفتگو سخن به میان می آید آنچه به بیشتر اذهان متبادر می شود این است که  پای بیش از یک تن در میان است تا گفتگویی صورت گیرد و معمولا گمان هم نمی رود که گفتگو توسط یک تن نیز شدنی است زیرا چنین می نماید که این رخداد ،معقول نیست بلکه دیوانگی است.اینکه گفتگو فقط توسط یک تن انجام شود امری جنون آمیز است و بسیاری از انسان ها یا از انجام آن می گریزند و یا اگر هم چنین می کنند به دلایل متعدد ،پنهانش می کنند و کاری می کنند که دیگر همنوعان متوجه این حالت آنان نشوند تا به دیوانگی و روان پریشی متهمشان نکنند.

اما در این نوشتار می خواهم به اختصار بگویم که اساسا گفتگو به تعداد افراد نیست بلکه به کیفیت آن است و برای روشن تر شدن موضوع از دانش اتیمولوژی یا ریشه شناسی بهره می برم.

معادل انگلیسی این کلمه "دیالوگ "است که متشکل از "دای" به معنای 2 و "لوگو" به معنای سخن است. در تمامی لغتنامه ها این کلمه به گفتگوی میان 2 تن یا 2 گروه یا بیش از آن تعریف شده است و در واقع عدد 2  و با هم بودن ،رکن اصلی معنای این واژه است . در مقابل این کلمه ، واژه "مونولوگ" را داریم که از دو بخش "مونو" یعنی 1 و "لوگو" که همان سخن گفتن است تشکیل شده است.سخنی یک سویه، تک گویی که معمولا مصداق آن خطابه و یا داستان و نمایشنامه خوانی یا مواردی از این دست است. بر خلاف واژه نخست ، بنیان این کلمه عدد1 و تنهایی است.

اما در این نوشتار قصد دارم بگویم که به باور من اساسا مونولوگی وجود ندارد ،همان عملی که ما آن را مونولوگ می نامیم هم در واقع نوعی دیا لوگ است فقط سویه دیگرش به آشکارگی دیالوگ نیست. حتی اگر بنا را بر این بگذاریم که موضوع مشارکت سویه یا سویه های دیگر در تحقق پذیری دیالوگ موثر است اما باید بگویم در خطابه و یا اجرای نمایشنامه  ویا خواندن داستان اگر چه مخاطب به ظاهر سکوت کرده است ولی با اندیشه و تامل درباره آنچه که در حال دیدن و شنیدن آن است باز هم به گونه ای در کنش سویه ای که در حال انجام مونولوگ است مشارکت دارد. مشارکت در چنین مواردی صرفا سخن گفتن نیست بلکه اندیشیدن و مداقه در موضوع مورد خوانش نیز خود شرکت در آن است.

و یا مثال دیگر که مهمتر از مثال نخست است و حتی نوشتار خود را هم به نوعی با آن آغاز کردم مقوله "گفتگوی با خود" است که ظاهرا از مصادیق مونولوگ است اما طبق آنچه در این مقاله گفتم انسانی که آنچنان رسمیتی به خود داده است که با خود سخن بگوید در واقع با خود درونیش سخن می گوید ، او خود را بیش از یک تن می داند و حتی به جای آن خویش دیگرش نیز سخن می گوید و به راستی گفتگویی به راه می اندازد که از نظر وی کاملا عقلانی است و رسمیت دارد و حتی بسیاری از روانکاوان و روانشناسان چنین شیوه ای را به عنوان یک راهکار درمانی پیشنهاد کرده اند.

اما نکته قابل تامل این است که ترس از دیوانه خطاب شدن بیشترافراد را از پذیرش چنین پدیده ای باز می دارد.پدیده ای که بسیاری از نوابغ ،ادبا،دانشمندان و عرفا و در واقع همه ایشان ،آن را جز لذات زندگی خود دانسته اند ، لذتی که اساس آن شجاعت و عقلانيت بسيار ست.