A glance on 2 forgotten meanings of 2 Persian words
HONAR (ART) and DANESH (KNOWLEDGE-SCIENCE)
In Persian language, 2 words Honar ( in English Art) and Danesh ( in English Knowledge and Science) have 2 meanings that I have divided these meanings into
A)general meanings
B)special meanings
General meanings( in present Farsi language) are more useful in comparison with special meanings and these second meanings have been forgotten during the history of Persian language
For me in this aeticle the special meanings of these two words are more important and notable because I think that the real identity of Honar and Danesh are their special meanings.I clarify it more
In Persian language when some one says Honar,it means for example: music, cinema,painting, or like this.Also when some one uses word Danesh ,it means for instance: literature, chemistry, psychology or
But in old times, Honar meant VIRTUE and Danesh meant WISDOM
Hafez (Iranian mystic poet) says
حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود
با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است
In this poet he meant by Honar: Virtue
Or Saadi ( another Iranian poet) in his book Golestan, says
از نفس پرور، هنروری نیاید
He means that a human who is captured by moral vices, whims , passion and evil wills,can not fullfiles her or his potential abilities and talents.Therfore self fulfillment and self actualizing is real art and the one who can do it ,is a real artist
On the other hand, Danesh basically means Wisdom and I mean by wisdom is a combination of Intuitive and Rational abilities and capacities
Consequently the real meaning of these two important words refers to an alchemical reformation for being. So the one who can be transformed from potential to actual( from evil toward good) is real owner of Honar and Danesh
Meanings of Overcoming giant and dragon and monstor in literature and art
In many literary and artistic works there is a hero who encounters with a giant or dragon or monster and she or he must fight with them and conquer the whole of them to achieve her or his goals.
These giant and monster and dragon are symbols in literature and art.In this short article,I indicate 2 general symbolic meanings of these groups of symbols and then I explain them briefly .These two main groups are as follow
The basic concepts
secondary meanings
In basic meanings there is a monster or dragon and hero destroys it.
But in secondary meanings hero faces with a person or thing that has no dragon's or monstor's appearance but indeed the inner of that enemy is like a devil dragon or monster. Therefor dragon and monstor in these cases are
A) moral vices
B) fears
C) Anxiety
D)wrong thought or belief
I want to clarify it with examples.In so many fairy tales or other kind of literary or artistic works an evil human or a fals belief or wrong thought can be the same dragon or giant that must be defeated.In the conference of the birds written by attar (Iranian mystic poet) limited attitudes of birds toward themselves and life is their monster or dragon or mephisto in faust written by goethe or stepmother and stepsisters in cinderella are other symbols for this meaning.So the shape of this enemy is not important but what is notable is the form of facing with it .this is the case
Basically in all these meanings hero conquers and dragon and monster defeated and destroyed
Also it can be another symbolic meaning for alchemy. hero kills dragon or giant and by this victory her or his dark nigredo finished and her or his Albedo and Rubedo or self developing and actulizing happen.this is the real meaning of gold in alchemy
ژرفکاوی نماد "خانه" در ادبیات داستانی
نویسنده:دکتر ویدا احمدی(داناكامران)
خانه در ادبیات داستانی در زمره پرکاربردترین نمادهاست.بسیاری از رخدادهایی که قهرمانان و ضد قهرمانان در داستانها عاملان آنند در خانه هایی به وقوع می پیوندد که هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند. از داستان سفرهای گالیور جاناتان سویفت گرفته تا کنت مونت کریستواثر الکساندر دوما و یا موارد متعدد دیگر همه دلالت بر حضور پررنگ این نماد با شکل های رنگارنگش در آثار ادبی دارد.اینکه می گویم خانه و شکلهای رنگارنگش منظورم شیوه پرداخت این نماد در داستان است به عنوان مثال:
شهرها ، کشورها، معابد ،قلعه ها،کلبه ها، قصر ها،کومه ها،اتاقها ، سرداب ها ، مغازه ها و فروشگاه ها وحتی زندان ها و دخمه ها و بیشتر از آن می توانم بگویم کمدها و قفسه ها و اتاق های زیر شیروانی که هرکدام نمایانگر فضایی خاص است همگی مشمول محتوای چنین نمادی می شوند.بنابراین منظور از این نماد ، گستره ای فراتر از تعاریف معمول از آن است.شاید بهتر باشد بگویم یک چهاردیواری با شکلها و ویژگی ها ومولفه های گوناگونش متناسب با داستان ،مشمول بررسی نمادشناسانه خانه است و اکنون روشن تر شد که به چه دلیل داستان سفرهای گالیور را به عنوان نمونه مطرح کردم زیرا بنا دارم تا کشور لی لی پوتیان در این داستان در مقام یک نماد مهم جایگاه واضح تری بیابد.
به باور من نماد خانه را می توان از دو زاویه مورد بررسی قرار داد:
1-زاویه روانکاوانه
2- زاویه جامعه شناسانه
توجه زاویه نخست به ژرفکاوی درونی و به سخن دقیق تر به فردیت قهرمان یا ضد قرمان در داستان معطوف است.
اما زاویه دوم به موضوعات کلی نگرانه تر و جمعی تری در داستان توجه دارد و ویژگی های جمع را مورد توجه قرار می دهد.
خانه در معنای نخست نمایانگر افکار و نیات و ذهنیات دارنده خویش است ، اما در دومین معنا آنچه که بر جامعه ای حاکم است اعم از نظامات سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، اخلاقی و اعتقادی با این نماد بازنمایانده می شوند.
با چند مثال توضیح بیشتری می دهم :
در داستان سفرهای گالیور نوشته جاناتان سویفت ، کشور لی لی پوت و نظام حاکم بر آن قابل بررسی نمادشناسانه است.حتی اینکه سویفت چرا افکار سیاسی و اجتماعی مطرح شده در داستانش را در قالب سرزمین کوتوله ها نشان داده است نیز جای تامل دارد.
و یا در داستان کنت مونت کریستو ، زندان شاتودیف و یا قصری که یس از فرار از زندان و یافتن گنجهای اسپادا آن را می خرد و در آن ساکن می شود همگی نشان دهنده معانی هدفمندی در داستان الکساندر دوماست.شاتودیف خانه ای است جهت رنج کشیدن و آموختن از این رنج و خلوت گزینی به منظور آگاهی یافتن از توانمندی های بالقوه درونی و به فعلیت درآوردن آنها و پس از آن ، قصر همان خویشتن گسترش یافته و زیبا شده ادموند دانتس است که حالا دیگر ادموند دانتس ساده دل و فقیر نیست بلکه انسانی است آگاه شده از خویش و توانمند که هم گنجینه های درونش را یافته است و هم به ثروتی بیرونی دست یافته است و تا بدانجا این دگرگونی فکری و شخصیتی در وی عظمت دارد که حتی نامش را نیز تغییر می دهد ادموند دانتس می شود کنت مونت کریستو و این "شدن" در قالب نماد های خانه در داستان همانگونه که گفته شد به خوبی نشان داده شده است.
به سخنی روشن تر می توانم این گونه بگویم که خانه های قهرمانان در داستان ها همواره زیبا و با شکوهند ویا دست کم اینکه مایه ارامش و پناهگاههایی ایمنند.در حالی که خانه های ضد قهر مانان خانه هایی تیره تار و ترسناک و پر خطرند.اینها همان افکار و نگرش هایند که به گونه ای پوشیده و تفکر برانگیز و با زبانی که خاص ادبیات و هنر است خود را این گونه نمایانده اند تا موجب تفکر و چالش ذهنی مخاطب حقیقت پژوه شوند.البته نکته مهمی را هم نباید از خاط دور نگه داشت و آن این است که گاه در داستان ها خانه قهرمانان تیره و تار اما خانه ضد قهرمانان با شکوه و روشن است که این خود دلالت بر جریان تحولی حاکم بر داستان است که بناست چیزی تبدیل به چیز دیگری شود و فرایند شدن و دگرگونی در داستان موضوعیت مهمی دارد.مثلا زندان شاتودیف برای ادموند دانتس قهرمان و خانه مجلل برای موندگو ضد قهرمان به این دلیل است تا سیر دگرگونی شخصیت های داستان با تغییر جایگاهها و خانه هایشان (در معنای نمادین ) بهتر و عمیق تر نشان داده شود.
نتیجتا اینکه خانه های آدمیان افکار و نیات آنهایند.گاه قرار است که شکلی دیگرگونه یابند و اگر صاحبان آن شایستگی سکونت در آن را ندارند به همان گونه ای شوند که لایق صاحبان خویشند و یا به راستی صاحبان آن لیاقت این دارایی را دارند درست همانند نمونه های داستانی که در این نوشتار گفتم.بنابراین باید توجه داشت که افکار چگونه اند و سمت و سویشان به کدامین سوست، زیرا سرانجام همین افکارند که خانه ها را می سازند و این در زمره یکی از تامل برانگیز ترین پیام های نمادشناسی خانه در ادبیات داستانی است.