Dr Vida Ahmadi With Pen Name Dana Kamran

Alchemical Literature
Dr Vida Ahmadi With Pen Name Dana Kamran

psychoanalyst and symbologist of Literary
and Artistic works and professor of Azad University of Mashhad _ Iran

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «azad university of mashhad» ثبت شده است

 

 

 

 

 

Vida Ahmadi

 

 

 در سايه سار آفتاب (ژرفکاوی معناي نوارالانوار و غسق

در حكمت الاشراق سهروردي وآفتاب و سايه در منطق الطیر عطار)

نویسنده:دکتر ویدا احمدی(دانا کامران)

دریافت
حجم: 501 کیلوبایت

این مقاله در کنگره جهانی سهروردی به چاپ رسید.

 

 

Vida Ahmadi

 

 

 قصه های پریان ،واقعیت یا خیال؟

نویسنده:دکتر ویدا احمدی(دانا کامران)

 

تا کنون مقالات و کتاب های گوناگونی را درباره  تعریف و چیستی قصه های پریان  خوانده ام اما  افراد متعددی (نه همه افراد)که در این باره نوشته اند ( چه در ایران و چه در دیگر کشور ها ) تقریبا در یک نکته با هم اتفاق نظر دارند و آن خیالی بودن این گونه قصه ها و غیر واقعی بودن آنها ست و اینکه رخدادها و شخصیت ها در چنین داستان هایی صرفا زاییده خیالات نویسندگان و یا راویان آنهایند نه بیش از این و هدف از طرح این قصه ها ، لالایی کودکان بوده است.

اما من در این نوشتار قصد دارم تا به اختصار بگویم به هیچ وجه چنین نبوده است. این داستان ها نه خیالند و نه با هدفی تا این حد معمول گفته و یا نوشته شده اند و البته برای روشن کردن چشم انداز خودم لازم می دانم به  دو نکته اساسی توجه شود نکاتی که تقریبا همه آنانی که معتقدند این قصه ها خیالی اند به آن ها بی توجه بوده اند هرچند با  دونکته ای  که می خواهم مطرح کنم بیگانه نبوده اند اما شاید آن ها را مغفول گذاشته اند و آن دو نکته عبارتند از:

1-نمادین بودن این قصه ها

2-و دیگر معطوف بودن همه شخصیت ها و رویدادهای این قصه ها به وقایع درونی انسان و زندگی وی

نخست تعریف خودم را از این داستان ها مطرح می کنم تعریفی که در بیشتر مواردی که قبلا خواندم ، ندیدم. حتی کسانی مانند ولادیمیر پراپ  و یا لوفر دلاشوکه سال ها در این زمینه مطالعه کردند و نوشتند هم از این چشم انداز به موضوع ننگریستند .

به باور من قصه های  پریان به قصه هایی گفته می شود که در همه آنها مجموعه ای از عوامل و موجوداتی  جادویی ومتافیزیکی  در پیشبرد اهداف قهرمان داستان و پیروزی وی بر ضد قهرمان تاثیر گذارند و این عوامل و موجودات نیز معمولا برای انسان عجیب و نا متعارفند به این معنا که انسان با آنها  مانوس نیست .با چند نمونه موضوع را روشن تر می کنم و با توضیح  نماد شناسانه هر کدام از آنها تلاش می کنم تا نشان دهم آنچه به عنوان شخصیت و یا رویداد در قصه های پریان وجود دارد خیلی هم  خیالی نیست بلکه می تواند واقعی باشد البته مشروط بر اینکه چه کسی بنای آن را دارد تا وارد چنین عرصه ای شود، با چه درکی و ایمانی و البته قدرت شهودی، زیرا این عوامل در نحوه دریافت این گونه داستان ها و بهره برداری واقعی از آنها  بسیارمهمند. مثلا: گربه ای که سخن می گوید و توانایی های شگفت آور بسیاری دارد،عصای جادویی ،کوتوله ها،پری ها،خانه های شگفت انگیز،باغ ها و جنگل های اسرار آمیز،غول و دیو و اژدها،کتاب های عجیب با تصاویر جاندار و متحرک،تبدیل شدن  موقت قهرمان داستان به سنگ با طلسم  موجود شرور و شکسته شدن طلسم ، توسط کیمیاگر یا پریان و خلاصی قهرمان و نمونه های بسیار دیگری که در قصه های پریان یافت می شوند همه و همه برای انسانهای زیادی قابل فهم نیستند و حتی باور به آنها برایشان دیوانگی و خنده آور است

اما این افراد از این نکته مهم  غافلند که همه این موارد همانند کدهایی هستند که باید رمزگشایی شوند و در زندگی واقعی مورد بهره برداری قرار گیرند وگرنه چرا باید اساسا چنین داستان هایی وجود داشته باشند و حتی چرا باید بزرگانی مانند برادران گریم سالها برای جمع آوری و نگهداری چنین میراث فکری ،وقت بگذارند اگر ارزشی در این قصه ها نبود! همچنین باید در نظر داشت که رویدادهای قصه های پریان در واقع اتفاقاتی است که  بخشي از آن (و نه همه رخدادها زيرا بخشي از رويدادها به راستي بيرونيند )در درون انسان تحقق می یابد و همه عناصر و اجزا داستانی در چنین مسیری قابل رمز گشایی نمادینه اند. با توجه به وجوه نمادشناسانه ای که در نمونه های بالا هست ، دیگر نمی شود به راحتی آنها را خیال دانست، مثلا :تبدیل شدن اشخاص داستان به سنگ با طلسم  موجود شرور می تواند این طور توضیح داده شود که موانعی که توسط موجود شرور بر سر راه قهرمان  داستان قرار می گیرد و راه او را موقتا سد می کند و یا افکار نادرستی که باز هم برای مدتی کوتاه به وی تحمیل می شود همه و همه می توانند مصادیق همان سنگ شدگی باشند.ویا پریان و کوتوله ها می توانند همان قدرت های شهودی و خردمندانه قهرمان قصه باشند که از وجود پاک و مقتدر وی نشات گرفته اند و در راه مبارزه با شرور به او کمک می کنند.و یا غول و دیو و اژدها در قصه های پریان نمودهایی از ترس ها ، رذایل اخلاقی ،اضطراب ها  ،افکار و عقاید نادرست و یا وسواس های  درونی خود قهرمانند که باید با آنها مبارزه و بر آنها غلبه کند و یا نمادی از افراد ستمگر و شروری هستند که در زندگی واقعی هم هستند و مانع تراشی و کارشکنی هایی می کنند تا سد راه رشد کسی شوند که در راه شکوفاندن خود گام برمی دارد و باید شکستشان داد.موارد بسیار دیگری هم که در قصه های پریان ظاهرا خیالی به نظر می رسند همگی با ژرفکاوی نمادشناسانه  قابل توضیحند ،توضیحاتی که نشانگر این مهمند که این قصه ها درس هایی برای زندگی واقعیند برای آنانی که مشتاقند تا خود را و توانایی های خود را بشناسند و با غلبه بر موانع درونی و بیرونی به خود شکوفایی و فعلیت یافتگی برسند و در واقع می توانم بگویم قصه های پریان نیز به نوعی کیمیاگری وجودند که در شکلی نمادین و ظاهرا خیالی مطرح شده اند و تنها آنانی که قابلیت فهم و گشودن رمز و رازهای این قصه ها را دارند هم در عرصه نظر و هم عمل ، می توانند به حکمت های ژرف این قصه ها دست یابند، کسانی که باور دارند این قصه ها واقعیند.

 

 

 

 

 

Vida Ahmadi

من در شبی زمستانی و برفی متولد شدم .خراسانی هستم و  زادگاهم مشهد است، اما سه سال بیشتر نگذشته بود که نیشابور شهر زندگیم شد و دوران کودکی و نوجوانیم در آنجا گذشت. دوچرخه سواری های شادمانه ام در کوچه های نیشابور و جست و خیز های کودکانه ام در میان گلها و درختان باغ مزار عطار و خیام  و آواز خوش پرندگان آنجا به قدری ژرف بر صفحه روانم حکاکی شده است که حتی همین زمان که این واژه ها را می نویسم گویا اکنون است .که من آنجایم. همیشه کتاب زیاد می خواندم بسیار با شور و شوق. شعر می سرودم. نقاشی را هم دوست می داشتم مداد رنگی ها و مدادشمعی ها و آبرنگ های گوناگونم را با طرح ها و نقش های رنگ رنگشان هنوز خوب به یاد دارم.از همان روزگاران نوجوانی خوشنویسی هم می کردم آن هم با مرکب های نه غالبا سیاه که رنگی و بیشتر البته سرخ.

در دبستان و راهنمایی  و دبیرستان دانش آموز ممتاز بودم  و همواره خوب انشا می نوشتم  و بر خلاف خواسته بزرگتر ها که دانش آموزی با معدل  19 به بالا نباید علوم انسانی بخواند و حتما باید یا پزشک شود و یا ریاضی و یا فیزیک صنعتی شریف بخواند اما  من پای فشردم و علوم انسانی را برگزیدم  زیرا دوستش داشتم و هنوز هم دارم .از آن پس ولی همان جدال ها  باز هم  ادامه داشت آن هم در مورد انتخاب رشته دانشگاهیم  که حالا که در دبیرستان حرف تو بر کرسی نشست و علوم انسانی خواندی بیا و حقوق دانشگاه  تهران بخوان ولی من باز هم پای فشردم که نه و ادبیات فارسی خواندم و با رتبه  88 با میل خودم دانشجوی دانشگاه فردوسی شدم  (ناگفته نماند که علت این رتبه ناخوش احوالی آن زمانم بود وگرنه به قول خودم برای رتبه های تک رقمی و عکس دار تلاش می کردم. ) و سپس هر سه مقطع تحصیلی خود را در این دانشگاه نیز با معدل الف و رتبه ممتاز سپری کردم.یادم می آید اولین بار که مقاله علمی نوشتم نوزده سالم بود و مقاله ام درباره  "حافظ و کگور " بودکه آن را به دانشجویی به امانت دادم و بعد از آن اگر شما آن مقاله را دیدید من هم دیدم.سپس نخستین باردرکنگره ای جهانی شرکت کردم کنگره جهانی ملاصدرا با مقاله ای درباره مفهوم نور در نگاه عطار و صدرا و در میان همه شرکت کنندگان از چهل کشور در کنگره من جوانترینشان بودم 23 ساله.

از آن پس در همایش های متعددی شرکت کردم حتی در کشورهای اروپایی مثل انگلستان و فرانسه و در آلمان هم مقاله ام چاپ شد در کنار مقاله بزرگان پژوهش که برایم مایه مباهات است.

سفر را هم بسیار دوست می دارم و تا کنون به گوشه و کنار کشورم ایران و جهان مسافرت کرده ام .سفر به هند،فرانسه ،عراق،انگلستان ،سوریه ،عربستان و آلمان هرکدام برایم کوله باری از تجربه  با شکوه اندیشیدن  برای یافتن پاسخ و آگاهی است.

از سال 78 در پی رویدادهای عجیب و تامل برانگیزی که در زندگیم رخ داد به روانکاوی و نمادشناسی متون ادبی و هنری توجه بسیاری کردم و البته موضوع رساله دکتریم نیز در پیوند با همین مقوله و تجربیات بود.سفر به ژرفای روان آفرینشگران آثار و شاهکارهای ادبی و هنری ایران و جهان در زمره شیرین ترین تجربیات من است.نویسندگان  ، شاعران و هنرمندان که هستیشان گاه  اقیانوس  و ژرفایش را به یادم می آورد بزرگ آدمیانی هستند که می توان با مطالعه و اندیشیدن در آن دریافت.حس بودن در ژرفنای جایی شبیه اقیانوس و همچنان توان نفس کشیدن داشتن و دوام آوردن، حس شگفت انگیزی است که بارها با مطالعه رمانی ویا شنیدن قطعه موسیقی  و یادیدن تابلوی نقاشی و یا فیلم سینمایی و یا حتی انیمیشنی شایسته مداقه  و تیزبینی از نوع مثلا آثار" برونو بوزتو" به من دست داده است.

تا کنون 4 کتاب نوشته ام که همه به گونه ای نمایانگر همین شوق پژوهشی من یعنی روانکاوی و نمادشناسی متون ادبی و هنری است.نام آنها بدین قرار است:

رویابینان بیدار

تا روشنا

از بندتاپرواز

ژرفکاوی منطق الطیر عطار

مقالات گوناگونی هم تا کنون از من به چاپ رسیده است که حتی در میان آنها تجربه روانکاوی آثار کودکان نیز به چشم می خورد.بررسی داستان هایی چون    " زیبای خفته  " اثر  " شارل پرو " و  " هانسل و گرتل " از میان  " مجموعه جمع آوری شده برادران گریم ".

چندین سخنرانی هم تا کنون داشته ام در ایران و اروپا از جمله شهر کتاب تهران و انگلستان و فرانسه در دانشگاه استراسبورگ که گوته نامور، در زمره افتخارات این دانشگاه است.مصاحبه های چندینی هم با روزنامه و رادیو و تلویزیون داشته ام که به همین اشاره بسنده می کنم.

واکنون ، هنوز هم زیباترین و شادمانه ترین لحظات زندگیم آن هنگامی است که مطالعه می کنم و می نویسم زیرا تنها در چنین زمانهایی است که به راستی احساس می کنم من هستم.

 

 

Vida Ahmadi