Dr Vida Ahmadi With Pen Name Dana Kamran

Alchemical Literature
Dr Vida Ahmadi With Pen Name Dana Kamran

psychoanalyst and symbologist of Literary
and Artistic works and professor of Azad University of Mashhad _ Iran

طبقه بندی موضوعی

۳۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Azad University Of Mashhad» ثبت شده است

 

 

 

 

 

Vida Ahmadi

Vida Ahmadi

تعريف من از ادبيات

به باور من ادبیات مجموعه ای از واژه هاست با چیدمانی متفکرانه و البته زیبا که آدمی را دگرگون کند و اورا از تاریکی به روشنی حرکت دهد.اورا از  پلشتی رذیلت ها به زیبایی فضیلت ها رهنمون

می شود.ادبیات راستين منشا همه انقلاب های روشن است .این تعریف من از ادبیات است

 

                                    

Vida Ahmadi

خدمت دانش روانکاوی و روانشناسی  به ادبیات و هنر

برای فهم پذیر تر کردن این دو عرصه تحول زای دانش بشری انکار ناپذیر است.۹ اردیبهشت روز روانشناس مبارک باد

 


 

 

Vida Ahmadi

 آدم

آدم بيا آدم بيا آدم

اي ناب از جنس طلا آدم

من را ببر با خود به شهر نور

جان خدا جان خدا آدم

اكسير من زيباترين مخلوق

معناي علم الكيميا آدم

من خسته از زنگار و آزارم

اي وعده يا الصلا آدم

زنداني شب هاي ترسو من

آزاد از بند و رها آدم

من آرزو دارم تو را خورشيد

اي تابش شمس الضحي آدم

من مانده ام رنجور و غم آلود

اي شاد مثل بچه ها آدم

آزاد كن من را از اين تاريك

اي وارث نور خدا آدم

قول تو عاري از ريا و كذب

شعر و شعار و ادعا آدم

قول تو قول صادق و حق است

اي حمد و تسبيح و دعا آدم

با من بمان اسطوره بودن

معناي تصوير خدا آدم                  

Vida Ahmadi

 

نويسنده:دكتر ويدا احمدي(دانا كامران)

آدم از ريشه عبري (آدوم) مشتق شده و معناي آن زمين شخم زده شده يا زمين انسانهاست.از سويي ديگر در قرآن كريم و در سوره مباركه الرحمن خداوند ماده خلقت انسان را "صلصال كالفخار" معرفي فرموده است(خلق الانسان من صلصال كالفخار). از اين دو مطلب مي توان اينطور نتيجه گرفت كه آدم به راستي هويتي پويا ، استحاله پذير و كيمياگرانه است،همچنان كه زمين كشاورزي براي بذر پاشي و برداشت محصول بارها و بارها شخم زده مي شود و يا گل كوزه گري با دستان هنرمند استاد توانمند كوزه گر به ظرفي زيبا مبدل مي شود ،آدم نيز با حركت وتوكل و تلاش است كه قادر خواهد بود عطيه ها و استعدادهاي بالقوه خود را آشكار كند و به مرحله فعليت يافتگي دست يابد و طلاي وجود خود را تجلي دهد.اين مرحله طلايي و درخشان همان شايستگي او براي خليفه الله شدن است.مرحله اي كه نيل به آن در زمره اساسي ترين اهداف زندگي آدمي است .      

Vida Ahmadi

 

نویسنده:دکترویدااحمدی(داناکامران)

 تعریفی که بیشتر روانکاوان  در باره فردیت و فرایند پدیداریش، آن را پذیرفته اند این است که فردیت همان خویشتنی است که در فرایندی پر تلاش و خردمندانه و شجاعانه از پیوند دانشورانه خودآگاه و ناخودآگاه ایجاد می شود، یا  بهتر بگویم آشکار می شود.همچون گنج پنهانی که با بهره گیری از نقشه و تلاش و تجربه به دست می آید.واقع امر این است که به انجام رسانیدن چنین کاری هویت شخص را بنا می کند و اینکه شخص چگونه بنایی را برای هویت خود برپا داشته است او را ارزشمند یا کم بها و یا حتی بی ارزش می کند.اما تعریف روشن تر و ساده تری که خود من مایلم از این واژه ارائه کنم این است که فردیت به معنای فعلیت بخشیدن و شکوفا کردن بخش عمده ای از توانایی ها و استعدادهای بالقوه شخص است که از رهگذر شناخت آنها و پژوهش درباره شان  و پرورش فضایل اخلاقی  محقق می شود ،به طوری که  چنین شخصیتی ، مستقل و بدون وابستگی قادر به برآورده کردن خواسته ها و اهداف خود است.

اما همین امر بسیار مهم و پرداختن به آن در جوامع سنتی و گروهمدار، بسیار مورد بی اعتنایی واقع شده است. موضوعی که در واقع ،شناخت و شکوفایی آن در زمره اصلی ترین فعالیت ها و مسوولیت های شخص است.این مفهوم در دانش روانکاوی و در نظام های گوناگون آن بسیار مورد بررسی و اعتنا بوده و هست زیرا ساختار شخصیتی و سامان دار شدن و یا نابه سامانی آن منوط به توجه بنیادین به این مقوله است و مسلما نادیده انگاری آن تبعات بسیاربدی دارد.

اما در همین جا باید بگویم که رشد و تحقق فردیت در زندگی یک شخص هرگز به این سه معنا نیست:

1- به معنای دیکتاتور بودن و خودرایی و خودکامگی نیست

2- به معنای جمع و جامعه گریز بودن و نپذیرفتن قوانین و قواعد جمع و گروه نیست

3- و به معنای منزوی بودن هم نیست

بلکه به معنای ایجاد تعامل سازنده و پیش برنده میان  فردیت و گروه است، البته اگر این احترام و پذیرش متقابل نباشد بی تردید کار به ستیزه خواهد کشید.متاسفانه در جوامع سنتی که جمع و گروه ،ارزش به مراتب بیشتری از فردانیت و استقلال شخصیتی دارند ، و حتی می شود گفت در چنین جوامعی اصلا فردیت جایگاهی ندارد ،تحت عناوین متعددی این فردانیت و فرایند رشد آن مورد ستم و توهین قرار می گیرد.از نهاد کوچکی چون خانواده گرفته تا نهادها و جمع های بزرگتر هر کدام به نوعی به این اهانت و حقیر شمردن صحه می گذارند. به عنوان مثال در مواردی چون انتخاب رشته تحصیلی و یا شغل و یا در مورد ازدواج و یا شیوه زندگی ، خانواده ها تا حد زیادی در تصمیم گیری شخص قصد مداخله دارند و در صورت زیر بار نرفتن وی ، مهر تاییدشان را از او بر می دارند و ادعا می کنند که این خودکامگی و نادیده انگاشتن رضایت والدین  است وحتی به موضوع صبغه دینی می دهند و عاق والدین و مواردی از این دست را مطرح می کنند. غافل از اینکه قبل از هر چیز ، فرایند فردیت و تحقق بخشیدن به آن مقوله ای روانکاوانه  و روانشناختی است و با بودن شخص گره خورده است. شخصی که در اثر تلاش  و ژرفکاوی درون و برون خود و مطالعه مستمر،به حدی از بلوغ و شکوفایی عقلانیت و رفتار رسیده است که می تواند تصمیمات درستی اتخاذ کند و به درستی هم به آنان جامه عمل بپوشاند،حق دارد مستقل باشد و این استقلال وی به رسمیت شناخته شود و از سوی افراد یا گروه هایی که مغرض و یا نا آگاهند مورد توهین قرار نگیرد.

نکته مهم دیگر در چنین مواردی سن و سال شناسنامه ای است که دخالت چندانی در رشد یا عقب ماندگی فردیت ندارد ، چه بسا جوانی به رشد و شکوفایی فردیت خود به نحوی شایسته جامه عمل پوشانیده باشد در حالی که پیری  شصت هفتاد ساله حتی نداند که فردانیت چیست. بنابراین آنچه مهم است نه سن شناسنامه ای بلکه توانایی ها و قابلیت های وجودی شخص و کیفیت زندگی اوست که در فرایند رشد فردیت وی نقش به سزایی را ایفا می کند واین که  در مسیر زندگیش  چگونه خویشتنی  را برای خود ساخته است و بنای این خویشتن چگونه ساختاری دارد. ضمن اینکه  چنین شخص خودشکوفایی به تایید دیگران نیز نیازمند نیست و تکذیب آنان هم از ارزش  وجودی وکار  وی نمی کاهد.

اصل سخن من این است که ارزشمند بودن شخص نباید منوط به تایید دیگران باشد، حتی اگر این دیگران عنوان والدین را داشته باشند زیرا حتی همین والدین هم در بسیاری موارد دیده شده است که ناآگاه و خطاکارند و یا به علت تبعیت از منافع شخصی خود ، فردیت مستقل را مورد هجمه قرار داده اند.بلکه این ارزش ،وابسته به قابلیت هایی است که خود آن فردیت از خود نشان می دهد و این توانایی های وی هستند که ملاک و معیار مهمی برای اهمیت بخشیدن به شخص هستند. البته این به آن معنا نیست که تایید جمع اهمیتی ندارد ، منظورم این است که این تایید باید قانونمدار و قاعده مند باشد نه بر مبنای پوشالین احساسات و هیجانات ذوقی و سلیقه ای و به دور از منطق و عقلانیت که اتفاقا این عین خودرایی و خودکامگی است و راه به جایی نمی برد و چنین افرادی شکست می خورند و مجازات می شوند.

بنابراین باید بگویم آنچه در این خصوص بسیار مهم است این است که تجلی نیروهای بالقوه شخص است که موجودیت وی را معنا می بخشد،این معنای راستین فردیت است و دستیابی به چنین هدفی مسلما شخص را هم در زندگی شخصی و هم در بعد اجتماعی پیروز و ثمرمند می کند.

 

 

Vida Ahmadi

ژرفکاوی نظریه مانع شناسی به عنوان مقدمه سیمرغ شناسی در منطق الطیر عطار

نویسنده: دکتر ویدا احمدی(دانا کامران)

دریافت
حجم: 338 کیلوبایت                                  

 

Vida Ahmadi

 

 

 قصه های پریان ،واقعیت یا خیال؟

نویسنده:دکتر ویدا احمدی(دانا کامران)

 

تا کنون مقالات و کتاب های گوناگونی را درباره  تعریف و چیستی قصه های پریان  خوانده ام اما  افراد متعددی (نه همه افراد)که در این باره نوشته اند ( چه در ایران و چه در دیگر کشور ها ) تقریبا در یک نکته با هم اتفاق نظر دارند و آن خیالی بودن این گونه قصه ها و غیر واقعی بودن آنها ست و اینکه رخدادها و شخصیت ها در چنین داستان هایی صرفا زاییده خیالات نویسندگان و یا راویان آنهایند نه بیش از این و هدف از طرح این قصه ها ، لالایی کودکان بوده است.

اما من در این نوشتار قصد دارم تا به اختصار بگویم به هیچ وجه چنین نبوده است. این داستان ها نه خیالند و نه با هدفی تا این حد معمول گفته و یا نوشته شده اند و البته برای روشن کردن چشم انداز خودم لازم می دانم به  دو نکته اساسی توجه شود نکاتی که تقریبا همه آنانی که معتقدند این قصه ها خیالی اند به آن ها بی توجه بوده اند هرچند با  دونکته ای  که می خواهم مطرح کنم بیگانه نبوده اند اما شاید آن ها را مغفول گذاشته اند و آن دو نکته عبارتند از:

1-نمادین بودن این قصه ها

2-و دیگر معطوف بودن همه شخصیت ها و رویدادهای این قصه ها به وقایع درونی انسان و زندگی وی

نخست تعریف خودم را از این داستان ها مطرح می کنم تعریفی که در بیشتر مواردی که قبلا خواندم ، ندیدم. حتی کسانی مانند ولادیمیر پراپ  و یا لوفر دلاشوکه سال ها در این زمینه مطالعه کردند و نوشتند هم از این چشم انداز به موضوع ننگریستند .

به باور من قصه های  پریان به قصه هایی گفته می شود که در همه آنها مجموعه ای از عوامل و موجوداتی  جادویی ومتافیزیکی  در پیشبرد اهداف قهرمان داستان و پیروزی وی بر ضد قهرمان تاثیر گذارند و این عوامل و موجودات نیز معمولا برای انسان عجیب و نا متعارفند به این معنا که انسان با آنها  مانوس نیست .با چند نمونه موضوع را روشن تر می کنم و با توضیح  نماد شناسانه هر کدام از آنها تلاش می کنم تا نشان دهم آنچه به عنوان شخصیت و یا رویداد در قصه های پریان وجود دارد خیلی هم  خیالی نیست بلکه می تواند واقعی باشد البته مشروط بر اینکه چه کسی بنای آن را دارد تا وارد چنین عرصه ای شود، با چه درکی و ایمانی و البته قدرت شهودی، زیرا این عوامل در نحوه دریافت این گونه داستان ها و بهره برداری واقعی از آنها  بسیارمهمند. مثلا: گربه ای که سخن می گوید و توانایی های شگفت آور بسیاری دارد،عصای جادویی ،کوتوله ها،پری ها،خانه های شگفت انگیز،باغ ها و جنگل های اسرار آمیز،غول و دیو و اژدها،کتاب های عجیب با تصاویر جاندار و متحرک،تبدیل شدن  موقت قهرمان داستان به سنگ با طلسم  موجود شرور و شکسته شدن طلسم ، توسط کیمیاگر یا پریان و خلاصی قهرمان و نمونه های بسیار دیگری که در قصه های پریان یافت می شوند همه و همه برای انسانهای زیادی قابل فهم نیستند و حتی باور به آنها برایشان دیوانگی و خنده آور است

اما این افراد از این نکته مهم  غافلند که همه این موارد همانند کدهایی هستند که باید رمزگشایی شوند و در زندگی واقعی مورد بهره برداری قرار گیرند وگرنه چرا باید اساسا چنین داستان هایی وجود داشته باشند و حتی چرا باید بزرگانی مانند برادران گریم سالها برای جمع آوری و نگهداری چنین میراث فکری ،وقت بگذارند اگر ارزشی در این قصه ها نبود! همچنین باید در نظر داشت که رویدادهای قصه های پریان در واقع اتفاقاتی است که  بخشي از آن (و نه همه رخدادها زيرا بخشي از رويدادها به راستي بيرونيند )در درون انسان تحقق می یابد و همه عناصر و اجزا داستانی در چنین مسیری قابل رمز گشایی نمادینه اند. با توجه به وجوه نمادشناسانه ای که در نمونه های بالا هست ، دیگر نمی شود به راحتی آنها را خیال دانست، مثلا :تبدیل شدن اشخاص داستان به سنگ با طلسم  موجود شرور می تواند این طور توضیح داده شود که موانعی که توسط موجود شرور بر سر راه قهرمان  داستان قرار می گیرد و راه او را موقتا سد می کند و یا افکار نادرستی که باز هم برای مدتی کوتاه به وی تحمیل می شود همه و همه می توانند مصادیق همان سنگ شدگی باشند.ویا پریان و کوتوله ها می توانند همان قدرت های شهودی و خردمندانه قهرمان قصه باشند که از وجود پاک و مقتدر وی نشات گرفته اند و در راه مبارزه با شرور به او کمک می کنند.و یا غول و دیو و اژدها در قصه های پریان نمودهایی از ترس ها ، رذایل اخلاقی ،اضطراب ها  ،افکار و عقاید نادرست و یا وسواس های  درونی خود قهرمانند که باید با آنها مبارزه و بر آنها غلبه کند و یا نمادی از افراد ستمگر و شروری هستند که در زندگی واقعی هم هستند و مانع تراشی و کارشکنی هایی می کنند تا سد راه رشد کسی شوند که در راه شکوفاندن خود گام برمی دارد و باید شکستشان داد.موارد بسیار دیگری هم که در قصه های پریان ظاهرا خیالی به نظر می رسند همگی با ژرفکاوی نمادشناسانه  قابل توضیحند ،توضیحاتی که نشانگر این مهمند که این قصه ها درس هایی برای زندگی واقعیند برای آنانی که مشتاقند تا خود را و توانایی های خود را بشناسند و با غلبه بر موانع درونی و بیرونی به خود شکوفایی و فعلیت یافتگی برسند و در واقع می توانم بگویم قصه های پریان نیز به نوعی کیمیاگری وجودند که در شکلی نمادین و ظاهرا خیالی مطرح شده اند و تنها آنانی که قابلیت فهم و گشودن رمز و رازهای این قصه ها را دارند هم در عرصه نظر و هم عمل ، می توانند به حکمت های ژرف این قصه ها دست یابند، کسانی که باور دارند این قصه ها واقعیند.

 

 

 

 

 

Vida Ahmadi