Dr Vida Ahmadi With Pen Name Dana Kamran

Alchemical Literature
Dr Vida Ahmadi With Pen Name Dana Kamran

psychoanalyst and symbologist of Literary
and Artistic works and professor of Azad University of Mashhad _ Iran

طبقه بندی موضوعی

۵۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Dr Vida Ahmadi(Dr Dana Kamran)» ثبت شده است

 آدم

آدم بيا آدم بيا آدم

اي ناب از جنس طلا آدم

من را ببر با خود به شهر نور

جان خدا جان خدا آدم

اكسير من زيباترين مخلوق

معناي علم الكيميا آدم

من خسته از زنگار و آزارم

اي وعده يا الصلا آدم

زنداني شب هاي ترسو من

آزاد از بند و رها آدم

من آرزو دارم تو را خورشيد

اي تابش شمس الضحي آدم

من مانده ام رنجور و غم آلود

اي شاد مثل بچه ها آدم

آزاد كن من را از اين تاريك

اي وارث نور خدا آدم

قول تو عاري از ريا و كذب

شعر و شعار و ادعا آدم

قول تو قول صادق و حق است

اي حمد و تسبيح و دعا آدم

با من بمان اسطوره بودن

معناي تصوير خدا آدم                  

Vida Ahmadi

Dr Vida Dana Kamran

The Arabic word Adam is derived from the Hebrew word Adom, which means the plowed earth or the earth of humans. On the other hand, in the Quran and in Surah Ar-Rahman, the material of human creation is introduced as "salsal kaalfakhr" (خلق الإنسان من صلصال كالفخار). From these two points, it can be concluded that Adam is truly a dynamic, transformable and alchemical identity. Just as the agricultural land is plowed again and again for sowing and harvesting, or the clay of a potter is transformed into a beautiful vessel by the artistic hands of a capable master potter, Adam is also able to reveal his potential gifts and talents through movement, trust and effort, and reach the stage of actualization and manifest the gold of his existence. This golden and shining stage is his qualification for perfection. A stage that is achieved among the most fundamental goals of human life

 

 

Vida Ahmadi

 

نویسنده:دکترویدااحمدی(داناکامران)

 تعریفی که بیشتر روانکاوان  در باره فردیت و فرایند پدیداریش، آن را پذیرفته اند این است که فردیت همان خویشتنی است که در فرایندی پر تلاش و خردمندانه و شجاعانه از پیوند دانشورانه خودآگاه و ناخودآگاه ایجاد می شود، یا  بهتر بگویم آشکار می شود.همچون گنج پنهانی که با بهره گیری از نقشه و تلاش و تجربه به دست می آید.واقع امر این است که به انجام رسانیدن چنین کاری هویت شخص را بنا می کند و اینکه شخص چگونه بنایی را برای هویت خود برپا داشته است او را ارزشمند یا کم بها و یا حتی بی ارزش می کند.اما تعریف روشن تر و ساده تری که خود من مایلم از این واژه ارائه کنم این است که فردیت به معنای فعلیت بخشیدن و شکوفا کردن بخش عمده ای از توانایی ها و استعدادهای بالقوه شخص است که از رهگذر شناخت آنها و پژوهش درباره شان  و پرورش فضایل اخلاقی  محقق می شود ،به طوری که  چنین شخصیتی ، مستقل و بدون وابستگی قادر به برآورده کردن خواسته ها و اهداف خود است.

اما همین امر بسیار مهم و پرداختن به آن در جوامع سنتی و گروهمدار، بسیار مورد بی اعتنایی واقع شده است. موضوعی که در واقع ،شناخت و شکوفایی آن در زمره اصلی ترین فعالیت ها و مسوولیت های شخص است.این مفهوم در دانش روانکاوی و در نظام های گوناگون آن بسیار مورد بررسی و اعتنا بوده و هست زیرا ساختار شخصیتی و سامان دار شدن و یا نابه سامانی آن منوط به توجه بنیادین به این مقوله است و مسلما نادیده انگاری آن تبعات بسیاربدی دارد.

اما در همین جا باید بگویم که رشد و تحقق فردیت در زندگی یک شخص هرگز به این سه معنا نیست:

1- به معنای دیکتاتور بودن و خودرایی و خودکامگی نیست

2- به معنای جمع و جامعه گریز بودن و نپذیرفتن قوانین و قواعد جمع و گروه نیست

3- و به معنای منزوی بودن هم نیست

بلکه به معنای ایجاد تعامل سازنده و پیش برنده میان  فردیت و گروه است، البته اگر این احترام و پذیرش متقابل نباشد بی تردید کار به ستیزه خواهد کشید.متاسفانه در جوامع سنتی که جمع و گروه ،ارزش به مراتب بیشتری از فردانیت و استقلال شخصیتی دارند ، و حتی می شود گفت در چنین جوامعی اصلا فردیت جایگاهی ندارد ،تحت عناوین متعددی این فردانیت و فرایند رشد آن مورد ستم و توهین قرار می گیرد.از نهاد کوچکی چون خانواده گرفته تا نهادها و جمع های بزرگتر هر کدام به نوعی به این اهانت و حقیر شمردن صحه می گذارند. به عنوان مثال در مواردی چون انتخاب رشته تحصیلی و یا شغل و یا در مورد ازدواج و یا شیوه زندگی ، خانواده ها تا حد زیادی در تصمیم گیری شخص قصد مداخله دارند و در صورت زیر بار نرفتن وی ، مهر تاییدشان را از او بر می دارند و ادعا می کنند که این خودکامگی و نادیده انگاشتن رضایت والدین  است وحتی به موضوع صبغه دینی می دهند و عاق والدین و مواردی از این دست را مطرح می کنند. غافل از اینکه قبل از هر چیز ، فرایند فردیت و تحقق بخشیدن به آن مقوله ای روانکاوانه  و روانشناختی است و با بودن شخص گره خورده است. شخصی که در اثر تلاش  و ژرفکاوی درون و برون خود و مطالعه مستمر،به حدی از بلوغ و شکوفایی عقلانیت و رفتار رسیده است که می تواند تصمیمات درستی اتخاذ کند و به درستی هم به آنان جامه عمل بپوشاند،حق دارد مستقل باشد و این استقلال وی به رسمیت شناخته شود و از سوی افراد یا گروه هایی که مغرض و یا نا آگاهند مورد توهین قرار نگیرد.

نکته مهم دیگر در چنین مواردی سن و سال شناسنامه ای است که دخالت چندانی در رشد یا عقب ماندگی فردیت ندارد ، چه بسا جوانی به رشد و شکوفایی فردیت خود به نحوی شایسته جامه عمل پوشانیده باشد در حالی که پیری  شصت هفتاد ساله حتی نداند که فردانیت چیست. بنابراین آنچه مهم است نه سن شناسنامه ای بلکه توانایی ها و قابلیت های وجودی شخص و کیفیت زندگی اوست که در فرایند رشد فردیت وی نقش به سزایی را ایفا می کند واین که  در مسیر زندگیش  چگونه خویشتنی  را برای خود ساخته است و بنای این خویشتن چگونه ساختاری دارد. ضمن اینکه  چنین شخص خودشکوفایی به تایید دیگران نیز نیازمند نیست و تکذیب آنان هم از ارزش  وجودی وکار  وی نمی کاهد.

اصل سخن من این است که ارزشمند بودن شخص نباید منوط به تایید دیگران باشد، حتی اگر این دیگران عنوان والدین را داشته باشند زیرا حتی همین والدین هم در بسیاری موارد دیده شده است که ناآگاه و خطاکارند و یا به علت تبعیت از منافع شخصی خود ، فردیت مستقل را مورد هجمه قرار داده اند.بلکه این ارزش ،وابسته به قابلیت هایی است که خود آن فردیت از خود نشان می دهد و این توانایی های وی هستند که ملاک و معیار مهمی برای اهمیت بخشیدن به شخص هستند. البته این به آن معنا نیست که تایید جمع اهمیتی ندارد ، منظورم این است که این تایید باید قانونمدار و قاعده مند باشد نه بر مبنای پوشالین احساسات و هیجانات ذوقی و سلیقه ای و به دور از منطق و عقلانیت که اتفاقا این عین خودرایی و خودکامگی است و راه به جایی نمی برد و چنین افرادی شکست می خورند و مجازات می شوند.

بنابراین باید بگویم آنچه در این خصوص بسیار مهم است این است که تجلی نیروهای بالقوه شخص است که موجودیت وی را معنا می بخشد،این معنای راستین فردیت است و دستیابی به چنین هدفی مسلما شخص را هم در زندگی شخصی و هم در بعد اجتماعی پیروز و ثمرمند می کند.

 

 

Vida Ahmadi

ژرفکاوی نظریه مانع شناسی به عنوان مقدمه سیمرغ شناسی در منطق الطیر عطار

نویسنده: دکتر ویدا احمدی(دانا کامران)

دریافت
حجم: 338 کیلوبایت                                  

 

Vida Ahmadi

 

 

 در سايه سار آفتاب (ژرفکاوی معناي نوارالانوار و غسق

در حكمت الاشراق سهروردي وآفتاب و سايه در منطق الطیر عطار)

نویسنده:دکتر ویدا احمدی(دانا کامران)

دریافت
حجم: 501 کیلوبایت

این مقاله در کنگره جهانی سهروردی به چاپ رسید.

 

 

Vida Ahmadi

 

A glance on 2 forgotten meanings of 2 Persian words

HONAR (ART) and DANESH (KNOWLEDGE-SCIENCE)

In Persian language,  2 words Honar ( in English Art) and Danesh ( in English Knowledge and Science) have 2 meanings that I have divided these meanings into

 

A)general meanings

 

B)special meanings

 

General meanings( in present Farsi language) are more useful in comparison with special meanings and these second meanings have been forgotten during the history of Persian language

 

For me in this aeticle the special meanings of these two words are more important and notable because I think that the real identity of Honar and Danesh are their special meanings.I clarify it more

 

In Persian language when some one says Honar,it means for example: music, cinema,painting, or like this.Also when some one uses word Danesh ,it means for instance: literature, chemistry, psychology or

 

But in old times, Honar meant VIRTUE and Danesh meant WISDOM

 

Hafez (Iranian mystic poet) says

 

حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود

 

با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است

 

In this poet he meant by Honar: Virtue

 

Or Saadi ( another Iranian poet) in his book Golestan, says

از نفس پرور، هنروری نیاید

 

He means that a human who is captured by moral vices, whims , passion and evil wills,can not fullfiles her or his  potential abilities and talents.Therfore  self fulfillment and self actualizing is real art and the one who can do it ,is a real artist

 

On the other hand, Danesh basically means  Wisdom and I mean by wisdom is a combination of Intuitive and Rational  abilities and capacities

 

Consequently the real meaning of these two important words refers to an alchemical reformation for being. So the one who can be transformed from potential to actual( from evil toward good) is real owner of Honar and Danesh

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Vida Ahmadi

Meanings and interpretations of symbol

 HOUSE in literature and art

 SYMBOL HOUSE is a notable and useful symbol in literary and artistic works . so many  events in different stories , tales , novels, movies,paintings,operas,  happen in  different houses . Every one of them has special characteristics for it self.But I want to say that House has variety forms in literature and art, therefore :cities,countries,temples,palaces,rooms,castles,shopes even prisons are different shapes of symbol HOUSE in literary and artistic works.Thus I mean by House here is more than general definition of this symbol.In my opinion house as a symbol can be not only a physical place but also a spiritual realm where belongs to a good or evil person in story.So according to my opinion, human’s thoughts and heart wills and also her or his situations and circumstances  are  indicated by symbol  house

 

I want to say that, symbol house by this widespread definition has 2 meanings and interpretations

Psychological meanings  and interpretations

Social  meanings  and interpretations

 

The first meaning indicates hero’s inner  realms and ibdividuality  and the second one, refers to  her or his outer world and Collective issues

 

I clarify these poins with two examples:in gulliver’s travels  ,liliput country and its political system and government   can be explained as a house or chateau d'if prison  in alexandre duma’s novel count mont Christ are accounted for symbol house.But how?I explain it.In first example Gulliver’s travels,liliput is a dimension of symbol house with particular property

 

The second example is on two kinds of houses

 

A)     A house for self-development and promotion I mean chateau dif prison

 

B)     Another house is a palace that Edmond Dantes or the count of monte Christo bought it after his transformation and finding Spada treasure

 
  • Indeed in first house Edmond dantes knew himself and his potential abilities with help of Abbe Faria btter  than past so in that time symbol house was a suffering prison because attaining knowledge is hard.But after his reformation his house was a palace.I mean that prison and this palace are symbols of Edmond’s self in two junctures. His self before and after transformation.This is a very considerable meaning for BECOMIN

 

  • On second example I should say beriefly that liliput as a country and society is a big house and its happenings  refers to thoughts and decisions of its people

 

  • With another word heros and good beings in stories have beautiful and shining houses but evils and wicked ones have dark and fearful houses .It is denotation  of therir thoughts and heart wills

 

  • But sometimes hero has bad and dark hous (like the first part of edmond dantes’s story) this is because of reforming and indicator of a great change and after his change also his prison turns into his palace
  •  

 

 

Vida Ahmadi

 

 

 قصه های پریان ،واقعیت یا خیال؟

نویسنده:دکتر ویدا احمدی(دانا کامران)

 

تا کنون مقالات و کتاب های گوناگونی را درباره  تعریف و چیستی قصه های پریان  خوانده ام اما  افراد متعددی (نه همه افراد)که در این باره نوشته اند ( چه در ایران و چه در دیگر کشور ها ) تقریبا در یک نکته با هم اتفاق نظر دارند و آن خیالی بودن این گونه قصه ها و غیر واقعی بودن آنها ست و اینکه رخدادها و شخصیت ها در چنین داستان هایی صرفا زاییده خیالات نویسندگان و یا راویان آنهایند نه بیش از این و هدف از طرح این قصه ها ، لالایی کودکان بوده است.

اما من در این نوشتار قصد دارم تا به اختصار بگویم به هیچ وجه چنین نبوده است. این داستان ها نه خیالند و نه با هدفی تا این حد معمول گفته و یا نوشته شده اند و البته برای روشن کردن چشم انداز خودم لازم می دانم به  دو نکته اساسی توجه شود نکاتی که تقریبا همه آنانی که معتقدند این قصه ها خیالی اند به آن ها بی توجه بوده اند هرچند با  دونکته ای  که می خواهم مطرح کنم بیگانه نبوده اند اما شاید آن ها را مغفول گذاشته اند و آن دو نکته عبارتند از:

1-نمادین بودن این قصه ها

2-و دیگر معطوف بودن همه شخصیت ها و رویدادهای این قصه ها به وقایع درونی انسان و زندگی وی

نخست تعریف خودم را از این داستان ها مطرح می کنم تعریفی که در بیشتر مواردی که قبلا خواندم ، ندیدم. حتی کسانی مانند ولادیمیر پراپ  و یا لوفر دلاشوکه سال ها در این زمینه مطالعه کردند و نوشتند هم از این چشم انداز به موضوع ننگریستند .

به باور من قصه های  پریان به قصه هایی گفته می شود که در همه آنها مجموعه ای از عوامل و موجوداتی  جادویی ومتافیزیکی  در پیشبرد اهداف قهرمان داستان و پیروزی وی بر ضد قهرمان تاثیر گذارند و این عوامل و موجودات نیز معمولا برای انسان عجیب و نا متعارفند به این معنا که انسان با آنها  مانوس نیست .با چند نمونه موضوع را روشن تر می کنم و با توضیح  نماد شناسانه هر کدام از آنها تلاش می کنم تا نشان دهم آنچه به عنوان شخصیت و یا رویداد در قصه های پریان وجود دارد خیلی هم  خیالی نیست بلکه می تواند واقعی باشد البته مشروط بر اینکه چه کسی بنای آن را دارد تا وارد چنین عرصه ای شود، با چه درکی و ایمانی و البته قدرت شهودی، زیرا این عوامل در نحوه دریافت این گونه داستان ها و بهره برداری واقعی از آنها  بسیارمهمند. مثلا: گربه ای که سخن می گوید و توانایی های شگفت آور بسیاری دارد،عصای جادویی ،کوتوله ها،پری ها،خانه های شگفت انگیز،باغ ها و جنگل های اسرار آمیز،غول و دیو و اژدها،کتاب های عجیب با تصاویر جاندار و متحرک،تبدیل شدن  موقت قهرمان داستان به سنگ با طلسم  موجود شرور و شکسته شدن طلسم ، توسط کیمیاگر یا پریان و خلاصی قهرمان و نمونه های بسیار دیگری که در قصه های پریان یافت می شوند همه و همه برای انسانهای زیادی قابل فهم نیستند و حتی باور به آنها برایشان دیوانگی و خنده آور است

اما این افراد از این نکته مهم  غافلند که همه این موارد همانند کدهایی هستند که باید رمزگشایی شوند و در زندگی واقعی مورد بهره برداری قرار گیرند وگرنه چرا باید اساسا چنین داستان هایی وجود داشته باشند و حتی چرا باید بزرگانی مانند برادران گریم سالها برای جمع آوری و نگهداری چنین میراث فکری ،وقت بگذارند اگر ارزشی در این قصه ها نبود! همچنین باید در نظر داشت که رویدادهای قصه های پریان در واقع اتفاقاتی است که  بخشي از آن (و نه همه رخدادها زيرا بخشي از رويدادها به راستي بيرونيند )در درون انسان تحقق می یابد و همه عناصر و اجزا داستانی در چنین مسیری قابل رمز گشایی نمادینه اند. با توجه به وجوه نمادشناسانه ای که در نمونه های بالا هست ، دیگر نمی شود به راحتی آنها را خیال دانست، مثلا :تبدیل شدن اشخاص داستان به سنگ با طلسم  موجود شرور می تواند این طور توضیح داده شود که موانعی که توسط موجود شرور بر سر راه قهرمان  داستان قرار می گیرد و راه او را موقتا سد می کند و یا افکار نادرستی که باز هم برای مدتی کوتاه به وی تحمیل می شود همه و همه می توانند مصادیق همان سنگ شدگی باشند.ویا پریان و کوتوله ها می توانند همان قدرت های شهودی و خردمندانه قهرمان قصه باشند که از وجود پاک و مقتدر وی نشات گرفته اند و در راه مبارزه با شرور به او کمک می کنند.و یا غول و دیو و اژدها در قصه های پریان نمودهایی از ترس ها ، رذایل اخلاقی ،اضطراب ها  ،افکار و عقاید نادرست و یا وسواس های  درونی خود قهرمانند که باید با آنها مبارزه و بر آنها غلبه کند و یا نمادی از افراد ستمگر و شروری هستند که در زندگی واقعی هم هستند و مانع تراشی و کارشکنی هایی می کنند تا سد راه رشد کسی شوند که در راه شکوفاندن خود گام برمی دارد و باید شکستشان داد.موارد بسیار دیگری هم که در قصه های پریان ظاهرا خیالی به نظر می رسند همگی با ژرفکاوی نمادشناسانه  قابل توضیحند ،توضیحاتی که نشانگر این مهمند که این قصه ها درس هایی برای زندگی واقعیند برای آنانی که مشتاقند تا خود را و توانایی های خود را بشناسند و با غلبه بر موانع درونی و بیرونی به خود شکوفایی و فعلیت یافتگی برسند و در واقع می توانم بگویم قصه های پریان نیز به نوعی کیمیاگری وجودند که در شکلی نمادین و ظاهرا خیالی مطرح شده اند و تنها آنانی که قابلیت فهم و گشودن رمز و رازهای این قصه ها را دارند هم در عرصه نظر و هم عمل ، می توانند به حکمت های ژرف این قصه ها دست یابند، کسانی که باور دارند این قصه ها واقعیند.

 

 

 

 

 

Vida Ahmadi

 

 

ژرفکاوی معنای غلبه برغول،دیو و اژدها در آثار ادبی و هنری

نویسنده:دکترویدااحمدی(داناکامران)

در بسیاری از آثار ادبی و هنری با قهرمانی مواجه می شویم که برای دستیابی به هدف والایی که دارد باید با غول یا دیو و یا اژدهایی مبارزه کند و در صورت غلبه بر آن  موجود شرور،پیروز می شود و به هدف خود دست می یابد.

به جرات می توانم بگویم که بیشتر آثار ادبی و هنری به چنین مضمونی پرداخته اند.از نوشته ها و اشعار حماسی گرفته تا آثار عرفانی و تابلوهای نقاشی  مانند تابلوی غول اثر فرانسیسکو گویاو یاآثارموسیقی چون اپرای فلوت جادویی موزارت، درهمه این آثار همواره این نبرد میان قهرمان و غول وجود دارد.حتی در ادبیات کودک نیز مکرر با چنین موضوعی مواجهیم ،از جمله غول بیابانی که گربه چکمه پوش او را در حالی که به موشی بدل شده می بلعد و نابودش می کند ویا غولی که جک در داستان جک و لوبیای سحرآمیز وی را می کشد و یا دیوی که در داستان دیو و دلبر با شکستن طلسم نابود می شود همگی دلالت هایی آشکار بر این مهمند که تقریبا همه آنانی که در عرصه ادبیات و هنر منشا اثر شده اند بی تردید به این مبارزه و شیوه رویارویی با آن اندیشیده اند.

امادر مجموع و به اختصار می توانم بگویم که می شود معانی نمادین این موجودات دهشتناک را که در شکل های گوناگون خود را نمایانده اند،به دو گروه عمده تقسیم کرد:

1-معانی بیرونی

2-معانی درونی

منظورم از معانی بیرونی این است که غول و یا اژدها در فلان اثر ادبی و یا هنری ،واقعا به همان شکل  متعارف نشان داده شده است و به واقع غول ،اژدها و یا دیوی در داستان و یا اثر هنری هست که مانع قهرمان برای رسیدن به هدفش است  و البته نابود می شود یا به دست خود قهرمان و یا توسط یاران وی ،مثلا اژدها در اپرای فلوت جادویی موزارت قصد جان تامینو قهرمان داستان را داشت که با کمک ملکه شب  و سه خواهر کارگزار وی ،کشته شد.و یا همان گونه که پیشتر گفتم غول داستان گربه چکمه پوش و یا جک و لوبیای سحرآمیز که توسط گربه جادویی و پیروز داستان و یا جک خردمند و شجاع، نابود می شوند نیز در جرگه همین معانی بیرونیند.

2-اما درباره ژرفکاوی معانی درونی چنین نمادهایی باید بگویم  همیشه لازم نیست در داستان با موجودی که بتوان او را غول یا اژدها نامید روبه رو باشیم بلکه در مواردی این موجود شریر در قالبی انسانی نشان داده می شود،بدین ترتیب مادر ناتنی سیندرلا و یا افرادی شبیه به او ،در زمره مصادیق غول و دیو به شمار می روند که در پایان داستان شکست می خورند.به علاوه در بسیاری موارد دیده می شود که شخص  سالهابا طرز فکر نادرستی دست و پنجه نرم می کند و رنج بسیار می کشد ،دیدگاه اشتباهی که از سوی فرد یا افرادی در خانواده  و یا جامعه به وی القا و یا تحمیل شده است .در چنین مواردی یک مادر و یا پدر و یا خواهر و برادر و یا فردی از فامیل و آشنایان  و یا افرادی در جامعه و دیدگاه نادرستشان  و یا رفتار ظالمانه و بی منطقشان می تواند همان غولی باشد که باید بر وی غلبه کرد .مواردی از این قبیل در جوامع سنتی بسیارند .

اما  می توانم بگویم مهمترین معانی نمادشناسانه و روانکاوانه وجود چنین موجوداتی در آثار ادبی و هنری نیز شامل 2 گروه کلی هستند:

1-غلبه بر موانع بیرونی

2-غلبه بر موانع درونی

1-    در مورد نخست غول ها و دیو ها و یا اژدها قصد دارند تا مانع رسیدن قهرمان به هدفی مهم شوند و آن هدف مهم می تواند پادشاهی سرزمینی باشد مانند داستان گربه چکمه پوش و یا زندگی خوشبخت و درخشانی باشد مثل داستان سیندرلا.

2-    اما در مورد دوم، غول و دیو واژدها در واقع  نمودهایی از:

الف )رذایل اخلاقی

ب) ترس ها

ج)دیدگاه ها و عقاید نادرست

د) و یااضطراب ها و وسواس های  درونی خود قهرمانند که باید با آنها مبارزه و بر آنها غلبه کند.نمونه این معنا داستان منطق الطیر عطار و داستان دیو و دلبر و یا نمایشنامه فاوست گوته است. دیدگاه محدود پرندگان داستان عطار و یا خشم و هیاهوی دیو داستان دیو و دلبر و  یا مفیستوفلس (نماینده شیطان و هوای نفس)نمایشنامه گوته همگی اشکال گوناگونی از طرح موضوع غلبه بر غول هستند.

اساسا آنچه که در ادیان و نحله های عرفانی به عنوان شیطان و یا هوای نفس معرفی می شوند نیز نمودهایی از همین غولان و دیوان و اژدهایانند که شخص عارف سالک برای تحقق خود راستینش بایسته و شایسته است که با آنان مبارزه کند و برآنها تسلط یابد.بدین ترتیب رد پای چنین نگرش ادبی –هنری در ادیان نیز یافت می شود.

نتیجتا باید بگویم بنیادمبارزه با غولان و غلبه بر آنان ،شکوفایی و فعلیت بخشیدن به توانایی های درونی و خود راستین شخص است.هدفی که در دانش کیمیاگری نیز در قالب عبور پیروزمندانه کیمیاگر از مرحله سیاهی یا همان نیگردو  با هدف دستیابی به طلا تحقق می یابد.

 

 

 

Vida Ahmadi