آدم
آدم بيا آدم بيا آدم
اي ناب از جنس طلا آدم
من را ببر با خود به شهر نور
جان خدا جان خدا آدم
اكسير من زيباترين مخلوق
معناي علم الكيميا آدم
من خسته از زنگار و آزارم
اي وعده يا الصلا آدم
زنداني شب هاي ترسو من
آزاد از بند و رها آدم
من آرزو دارم تو را خورشيد
اي تابش شمس الضحي آدم
من مانده ام رنجور و غم آلود
اي شاد مثل بچه ها آدم
آزاد كن من را از اين تاريك
اي وارث نور خدا آدم
قول تو عاري از ريا و كذب
شعر و شعار و ادعا آدم
قول تو قول صادق و حق است
اي حمد و تسبيح و دعا آدم
با من بمان اسطوره بودن
معناي تصوير خدا آدم
آدم بيا آدم بيا آدم
اي ناب از جنس طلا آدم
من را ببر با خود به شهر نور
جان خدا جان خدا آدم
اكسير من زيباترين مخلوق
معناي علم الكيميا آدم
من خسته از زنگار و آزارم
اي وعده يا الصلا آدم
زنداني شب هاي ترسو من
آزاد از بند و رها آدم
من آرزو دارم تو را خورشيد
اي تابش شمس الضحي آدم
من مانده ام رنجور و غم آلود
اي شاد مثل بچه ها آدم
آزاد كن من را از اين تاريك
اي وارث نور خدا آدم
قول تو عاري از ريا و كذب
شعر و شعار و ادعا آدم
قول تو قول صادق و حق است
اي حمد و تسبيح و دعا آدم
با من بمان اسطوره بودن
معناي تصوير خدا آدم
آدم بيا آدم بيا آدم
اي ناب از جنس طلا آدم
من را ببر با خود به شهر نور
جان خدا جان خدا آدم
اكسير من زيباترين مخلوق
معناي علم الكيميا آدم
من خسته از زنگار و آزارم
اي وعده يا الصلا آدم
زنداني شب هاي ترسو من
آزاد از بند و رها آدم
من آرزو دارم تو را خورشيد
اي تابش شمس الضحي آدم
من مانده ام رنجور و غم آلود
اي شاد مثل بچه ها آدم
آزاد كن من را از اين تاريك
اي وارث نور خدا آدم
قول تو عاري از ريا و كذب
شعر و شعار و ادعا آدم
قول تو قول صادق و حق است
اي حمد و تسبيح و دعا آدم
با من بمان اسطوره بودن
معناي تصوير خدا آدم
آدم بيا آدم بيا آدم
اي ناب از جنس طلا آدم
من را ببر با خود به شهر نور
جان خدا جان خدا آدم
اكسير من زيباترين مخلوق
معناي علم الكيميا آدم
من خسته از زنگار و آزارم
اي وعده يا الصلا آدم
زنداني شب هاي ترسو من
آزاد از بند و رها آدم
من آرزو دارم تو را خورشيد
اي تابش شمس الضحي آدم
من مانده ام رنجور و غم آلود
اي شاد مثل بچه ها آدم
آزاد كن من را از اين تاريك
اي وارث نور خدا آدم
قول تو عاري از ريا و كذب
شعر و شعار و ادعا آدم
قول تو قول صادق و حق است
اي حمد و تسبيح و دعا آدم
با من بمان اسطوره بودن
معناي تصوير خدا آدم
Adam, come Adam, come Adam
O pure gold Adam
Take me with you to the city of light
God's soul, God's soul Adam
My elixir is the most beautiful creation
The meaning of alchemy Adam
I am tired of rust and trouble
O promise or prayer, Adam
The prisoner of my fearful nights
Free from bondage and release, Adam
I long for you, the sun
O radiance of the morning sun, Adam
I am left suffering and sad
O happy like children, Adam
Free me from this darkness
O heir to the light of God, Adam
Your word is free from hypocrisy and lies
Poetry, slogan and claim, Adam
Your word is the word of truth and truth
O praise, glorification and prayer, Adam
Stay with me, being a myth
The meaning of the image of God, Adam
Dr Vida Dana Kamran
The Arabic word Adam is derived from the Hebrew word Adom, which means the plowed earth or the earth of humans. On the other hand, in the Quran and in Surah Ar-Rahman, the material of human creation is introduced as "salsal kaalfakhr" (خلق الإنسان من صلصال كالفخار). From these two points, it can be concluded that Adam is truly a dynamic, transformable and alchemical identity. Just as the agricultural land is plowed again and again for sowing and harvesting, or the clay of a potter is transformed into a beautiful vessel by the artistic hands of a capable master potter, Adam is also able to reveal his potential gifts and talents through movement, trust and effort, and reach the stage of actualization and manifest the gold of his existence. This golden and shining stage is his qualification for perfection. A stage that is achieved among the most fundamental goals of human life
نویسنده: دکتر ویدا احمدی(دانا کامران)
دریافت
حجم: 338 کیلوبایت
قصه های پریان ،واقعیت یا خیال؟
نویسنده:دکتر ویدا احمدی(دانا کامران)
ژرفکاوی معنای غلبه برغول،دیو و اژدها در آثار ادبی و هنری
نویسنده:دکترویدااحمدی(داناکامران)
در بسیاری از آثار ادبی و هنری با قهرمانی مواجه می شویم که برای دستیابی به هدف والایی که دارد باید با غول یا دیو و یا اژدهایی مبارزه کند و در صورت غلبه بر آن موجود شرور،پیروز می شود و به هدف خود دست می یابد.
به جرات می توانم بگویم که بیشتر آثار ادبی و هنری به چنین مضمونی پرداخته اند.از نوشته ها و اشعار حماسی گرفته تا آثار عرفانی و تابلوهای نقاشی مانند تابلوی غول اثر فرانسیسکو گویاو یاآثارموسیقی چون اپرای فلوت جادویی موزارت، درهمه این آثار همواره این نبرد میان قهرمان و غول وجود دارد.حتی در ادبیات کودک نیز مکرر با چنین موضوعی مواجهیم ،از جمله غول بیابانی که گربه چکمه پوش او را در حالی که به موشی بدل شده می بلعد و نابودش می کند ویا غولی که جک در داستان جک و لوبیای سحرآمیز وی را می کشد و یا دیوی که در داستان دیو و دلبر با شکستن طلسم نابود می شود همگی دلالت هایی آشکار بر این مهمند که تقریبا همه آنانی که در عرصه ادبیات و هنر منشا اثر شده اند بی تردید به این مبارزه و شیوه رویارویی با آن اندیشیده اند.
امادر مجموع و به اختصار می توانم بگویم که می شود معانی نمادین این موجودات دهشتناک را که در شکل های گوناگون خود را نمایانده اند،به دو گروه عمده تقسیم کرد:
1-معانی بیرونی
2-معانی درونی
منظورم از معانی بیرونی این است که غول و یا اژدها در فلان اثر ادبی و یا هنری ،واقعا به همان شکل متعارف نشان داده شده است و به واقع غول ،اژدها و یا دیوی در داستان و یا اثر هنری هست که مانع قهرمان برای رسیدن به هدفش است و البته نابود می شود یا به دست خود قهرمان و یا توسط یاران وی ،مثلا اژدها در اپرای فلوت جادویی موزارت قصد جان تامینو قهرمان داستان را داشت که با کمک ملکه شب و سه خواهر کارگزار وی ،کشته شد.و یا همان گونه که پیشتر گفتم غول داستان گربه چکمه پوش و یا جک و لوبیای سحرآمیز که توسط گربه جادویی و پیروز داستان و یا جک خردمند و شجاع، نابود می شوند نیز در جرگه همین معانی بیرونیند.
2-اما درباره ژرفکاوی معانی درونی چنین نمادهایی باید بگویم همیشه لازم نیست در داستان با موجودی که بتوان او را غول یا اژدها نامید روبه رو باشیم بلکه در مواردی این موجود شریر در قالبی انسانی نشان داده می شود،بدین ترتیب مادر ناتنی سیندرلا و یا افرادی شبیه به او ،در زمره مصادیق غول و دیو به شمار می روند که در پایان داستان شکست می خورند.به علاوه در بسیاری موارد دیده می شود که شخص سالهابا طرز فکر نادرستی دست و پنجه نرم می کند و رنج بسیار می کشد ،دیدگاه اشتباهی که از سوی فرد یا افرادی در خانواده و یا جامعه به وی القا و یا تحمیل شده است .در چنین مواردی یک مادر و یا پدر و یا خواهر و برادر و یا فردی از فامیل و آشنایان و یا افرادی در جامعه و دیدگاه نادرستشان و یا رفتار ظالمانه و بی منطقشان می تواند همان غولی باشد که باید بر وی غلبه کرد .مواردی از این قبیل در جوامع سنتی بسیارند .
اما می توانم بگویم مهمترین معانی نمادشناسانه و روانکاوانه وجود چنین موجوداتی در آثار ادبی و هنری نیز شامل 2 گروه کلی هستند:
1-غلبه بر موانع بیرونی
2-غلبه بر موانع درونی
1- در مورد نخست غول ها و دیو ها و یا اژدها قصد دارند تا مانع رسیدن قهرمان به هدفی مهم شوند و آن هدف مهم می تواند پادشاهی سرزمینی باشد مانند داستان گربه چکمه پوش و یا زندگی خوشبخت و درخشانی باشد مثل داستان سیندرلا.
2- اما در مورد دوم، غول و دیو واژدها در واقع نمودهایی از:
الف )رذایل اخلاقی
ب) ترس ها
ج)دیدگاه ها و عقاید نادرست
د) و یااضطراب ها و وسواس های درونی خود قهرمانند که باید با آنها مبارزه و بر آنها غلبه کند.نمونه این معنا داستان منطق الطیر عطار و داستان دیو و دلبر و یا نمایشنامه فاوست گوته است. دیدگاه محدود پرندگان داستان عطار و یا خشم و هیاهوی دیو داستان دیو و دلبر و یا مفیستوفلس (نماینده شیطان و هوای نفس)نمایشنامه گوته همگی اشکال گوناگونی از طرح موضوع غلبه بر غول هستند.
اساسا آنچه که در ادیان و نحله های عرفانی به عنوان شیطان و یا هوای نفس معرفی می شوند نیز نمودهایی از همین غولان و دیوان و اژدهایانند که شخص عارف سالک برای تحقق خود راستینش بایسته و شایسته است که با آنان مبارزه کند و برآنها تسلط یابد.بدین ترتیب رد پای چنین نگرش ادبی –هنری در ادیان نیز یافت می شود.
نتیجتا باید بگویم بنیادمبارزه با غولان و غلبه بر آنان ،شکوفایی و فعلیت بخشیدن به توانایی های درونی و خود راستین شخص است.هدفی که در دانش کیمیاگری نیز در قالب عبور پیروزمندانه کیمیاگر از مرحله سیاهی یا همان نیگردو با هدف دستیابی به طلا تحقق می یابد.
Dr Vida Ahmadi( Dana Kamran)
When talking about conversation, what comes to most minds is that more than one person is involved in order to have a conversation, and it is not usually thought that a conversation can be done by one person because it seems that this The incident is not reasonable but madness. It is insane to have a conversation with only one person, and many people either avoid doing it, or if they do, they hide it for various reasons and do things so that other people do not notice this state of theirs. Do not accuse them of madness and psychosis.
But in this article, I want to say briefly that the conversation is not about the number of people, but about its quality, and to clarify the issue, I use the knowledge of etymology. The English equivalent of this word is "dialogue", which consists of "dai" meaning 2 and "logo" meaning speech. In all dictionaries, this word is defined as a conversation between 2 people or 2 groups or more, and in fact, the number 2 and being together is the main pillar of the meaning of this word.
In contrast to this word, we have the word "monologue" which consists of two parts "mono" which means 1 and "logo" which is the same as speaking. A one-way speech, a monologue which is usually an example of a speech or reading a story or a play unlike the first word, the basis of this word is the number 1 and loneliness.
But in this article, I intend to say that in my opinion there is no such thing as a monologue, the act that we call a monologue is actually a kind of dialogue, but the other side is not as obvious as dialogue.
Even if we assume that the issue of the participation of other strains is effective in the realization of the dialogue but I must say that in a speech or a play performance or reading a story, although the audience is apparently silent, but with thought and reflection about what they are seeing and hearing, still in a way that they are performing a monologue participates. Participating in such cases is not just speaking, but thinking and thinking about the subject being read is also participating in it.
Or another example, which is more important than the first example, and I even started my writing with it in a way, is the category of "conversation with oneself", which is apparently one of the examples of monologue, but according to what I said in this article, a person who has given himself such formality When he talks to himself, he actually talks to his inner self, he considers himself more than one person, and even instead of that, his other self also speaks, and he really starts a conversation that, in his opinion, is completely It is rational and official and even many psychoanalysts and psychologists have suggested such a method as a therapeutic solution.
But the thing to consider is that the fear of being called crazy prevents most people from accepting such a phenomenon. A phenomenon that many geniuses, writers, scientists and mystics, and in fact all of them, have considered it as one of the pleasures of their lives, a pleasure that is based on a lot of courage and rationality.
نویسنده:دکتر ویدا احمدی(دانا کامران)
دریافت
حجم: 4.45 مگابایت
این مقاله در مجموعه مقالات نخستین کنگره جهانی ملاصدرا به چاپ رسید.